من شنیدم ز درخت
که به جان
شوق دویدن دارد.
از شما می پرسم.
باورش می دارید؟
من و او ساخته ایم .
قایقی رویایی ،
که به همراهی باد
میدود تا به افق
در دریا.
من و او
حس مشابه داریم
وقت افتادن ماهی
در تور
گاه روییدن گندم
در خاک
من او می فهمیم
که چرا
بال قناری
زرد است
و چرا
برف سفید.
من و او
هم نفسِ
باد بهاری هستیم
روز آرامش
گل
وقت میلاد
تگرگ
او همیشه سبزاست
من درختم گاهی.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اجتماعیات


















































